سياست از ديدگاه امام علي عليه السلام- (2)
سياست از ديدگاه امام علي عليه السلام- (2)
سياست از ديدگاه امام علي عليه السلام- (2)
نويسنده: آيت الله هاشمي رفسنجاني
4- اخلاق حاكم
الف: محبت حاكم نسبت به مردم
دل خود را مالامال از علاقه و محبت و رحمت نسبت به مردم كن، مبادا نسبت به آنان همچون درنده اي وحشي باشي و فرصت حكومت را براي خود مغتنم شماري! آخر آنان يا برادران ديني تواند و يا لااقل در آفرينش - احساسات و نيازها و خيلي چيزهاي ديگر- شبيه خود، لغزش و اشتباه زياد دارند و عوامل فراواني روي آنها اثر مي گذارد كه از جاده ي حق بيرون روند با عمد يا خطا. بنابراين همانگونه كه خودت مايلي خداوند تو را مشمول عفو و اغماض خود گرداند تو هم كه مافوق آنان هستي نسبت به آنها عفو و اغماض و گذشت داشته باش. تو فرادست آناني و مقام والي كل فوق تو است. و خدا كه كار مردم را به تو واگذاشته و از اين راه مورد آزمايش قرار داده فوق او...
در اين جملات دقت كنيد و ببينيد امام به چه اصراري والي را ترغيب و توصيه مي كند كه با مردم روابط حسنه و دوستانه برقرار كند. خشونت و كينه توزي و انتقام را مي كوبد روح مسئوليت و همدردي را در حاكم مي دمد، او را كه قدرت به دست گرفته از خدا مي ترساند، با ذكر قدرت و عفو و انتقام الهي، از نفس خود حاكم شاهد مي خواهد براي عمل او ريزه كاريهاي روانشناسي و جرم شناسي و جامعه شناسي كه در اين چند جمله بكار گرفته شده مي تواند محصول چندين سال تجربه ي دست اندركاران سياست باشد.
ب: بدرفتاري و كينه توزي
از حاكم مي خواهد كه در روابط خود با خلق، انصاف را مراعات كند و او را به شدت از انتقام و كيفر الهي مي ترساند و هشدار مي دهد كه ظلم به مردم مساوي است با اعلان جنگ با خداي مردم.
«... وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللهِ فَاِنَّهُ لَا يَدَلَكَ بِنِقْسَتِهِ وَ لَا غِنَي بِكَ عَنل عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَي عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَهٍ وَ لا تُسْرِ عَنَّ اِلَي بَادِرَهٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَهً... اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفَ النَّاسَ مِنل نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اَهْلِكَ وَ مِنْ لَكَ فِيهِ هَويً مِنْ رَعيَّتِكَ فَاِنَّكَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ.
وَ مَن ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ كَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَن خَاصَمَهُ اللهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ للهِ حَرْباً حَتَّي يَنْزَعَ اَوْ يَتُوبَ.
وَ لَيْسَ شَيءٌ اَدْعَي اِلَي تَغْيِيرِ نِعْمَهِ اللهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ من اِقَامَهٍ عَلَي ظُلْمٍ فَاِنَّ اللهَ سَمِيعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمينَ بِالْمِرْصَادِ». (2)
خويشتن خويش را در معرض جنگ با خدا قرار مده. زيرا نه قدرتي داري كه از كيفر و عذاب الهي خود را برهاني و نه بي نياز از عفو و رحمت الهي هستي. هيچگاه از عفوي كه نموده اي پشيمان و از عقوبتي كه كرده اي خشنود نباش... در مواردي كه امكان عفو و بخشش فراهم است، در كيفر و عقاب تعجيل مكن.
در رابطه با خدا و مردم از يك طرف و خودت و بستگان و محبوبانت از سوي ديگر مراعات انصاف نما، و اگر منصف نباشي- و خود محور باشي- ظالم خواهي شد. و كسي كه به بندگان خدا ظلم و ستم روا دارد، خداوند- بجاي مردم- خصم اوست و كسي كه گرفتار خصومت الهي گردد براي عمل خويش هيچ دليل و حجت موجهي نخواهد داشت و تا توبه نكرده و دست از ظلم برندارد در ميدان جنگ با خدا است. و هيچ چيز بيش از اصرار بر ظلم و ستم موجب تغيير نعمت خدا و تعجيل عقوبت حق نيست خداوند صداي استغاثه ي مظلوم را مي شنود و در كمين ستمكاران است.
مي بيند كه امام (ع) دوستي با مردم را دوستي با خدا و بدرفتاري با خلق را جنگ با خدا معرفي كرده، از حاكم مي خواهد كه خدا و مردم را در يك كفه قرار دهد و انصافي را كه بايد بين خودش و عزيزانش در رابطه با خدا داشته باشد درباره ي خلق خدا هم داشته باشد. و حاكم بدرفتار با مردم را تهديد به انتقام و كيفر الهي مي نمايد و فرياد مظلوم را از طريق انتقام الهي به گوش حاكم مي رساند و با اين وسيله از ولات مي خواهد كه رابطه ي صميمي و دوستانه و عطوفانه با مردم برقرار كنند. و مغرور به قدرت و بسط يد خويش نشوند، و اين عاليترين نوع برخورد با مردم در حكومتها است.
ج: انصاف
«اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَويً مِنْ رَعِيَّتِكَ فَاِنَّكَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ». (3)
انصاف را در رابطه با خدا و مردم در مورد خود و نزديكان و هوادارانت رعايت كن، كه اگر چنين نباشي ستم كرده اي.
اگر حاكمي خود محوري را كنار بگذارد و با مردم و خدا اينگونه برخورد كند بي شك دچار ظلم و تبعيض نمي شود. و براي اين كار ميزان خوبي در اختيار حكام قرار داده است.
خودش بايد توقعاتش و انتظاراتش و احساسات خويش را هم در مقام حاكم و هم در مقام رعيت زيرنظر بگيرد بالاخره هر حاكمي بالادستي دارد و عاليترين مقام لااقل خدا را بالاي سر دارد».
د: پرهيز از شتاب در كيفر
«وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْباَدِرَهِ وَ تَاْخِِيرِ السَّطْوَهِ حَتَّي يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الِاخْتِيَارَ». (4)
تصميم به انتقام، در حال غضب و خشم نگيريد و صبر كنيد تا آتش غضب خاموش شود و برخويشتن مسلط شويد و سپس در اين مورد تصميم بگيريد.
و به يكي از حكام مورد اعتمادش مي نويسد:
«... وَ اخْلِطِ الشِّدَّهَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ اَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّهِ حِينَ لَا يُغْنِي عَنْكَ اِلّا الشِّدَّهُ و اخْفِضْ لِلرَّعِيَّهِ جَنَاحَک وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ اَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ وَ الْاِشاَرَهِ وَ التَّحِيَّهِ حَتَّي لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْاَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ...» (5)
و قاطعيت را با چاشني نرم بكار بر، و مدارا كن آنجا كه سازگاري سازگارتر است و آنجا كه جز شدت و خشونت بكار نيايد دست به دامن آن بشو، و پر و بالت را براي توده ي مردم بگشاي و با آنان نرمخوي و فروتن باش و چهره بگشاي و مهرباني كن و همگان را به يك چشم بنگر و با يك روش پاسخگوي تا زورمداران قدرت طلب طمع در ظلم كردنت نكنند و ناتوانان از عدالت نوميد نگردند. (6)
و در نامه ي مالك اشتر آمده:
«فَاِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّهِ عَيْنِ الْوُلَاهِ اسْتِقَامَهُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِيَّهِ و انّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلامَهِ صُدُورِهِمْ». (7)
همانا محبت تو ايشان را دلبسته ي تو كند. بي شك بدترين مايه ي خشنودي زمامداران برپا داشتن عدالت در كشور و آشكار شدن محبت ميان مردم است. و همانا محبت مردم جلوه نكند مگر هنگامي كه سينه هاشان از نارضايتي و نفرت خالي باشد. (8)
و در جاي ديگر در توضيح نتايج محبت و لطف به مردم مي فرمايد:
«وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ اِنْ قَلَّ فَاِنَّهُ دَاعِيَهٌ لَهُمْ اِلَي بَذْلِ النَّصِيحَهَ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ». (9)
و لطفي را كه نسبت به آنها تعهد كرده اي - هرچند ناچيز باشد- كوچك مشمار كه اين همه، انگيزه اي بر خيرخواهي و وفاداري و يكدلي و اعتمادشان نسبت به تو است. (10)
4- اعتماد متقابل
در مورد رفع اتهام و سوء ظن مردم و جلب اعتماد آنان مي فرمايد:
«وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّهُ بِكَ حَيْفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِاصْحَارَكَ». (11)
اگر مردم به تو گمان ستمكاري بردند عذر خود را بديشان بنماي و با اين كار از بدگمانيشان در آر. (12)
و در جاي ديگر اين نامه مي فرمايد:
«... و اِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلَامَهِ صُدُورِهِمْ وَ لَا تَصِحُّ نَصِحَتُهُمْ اِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَي وُلَاهِ الاُمُورِ». (13)
محبت مردم به حكام فقط در صاف و پاك ايشان نسبت به اعمال آنها بروز مي كند و به خيرخواهي و همراهي ملت در سايه ي اطلاع كافي از وضع و عمل مسئولان قابل تامين است.
امام (ع) تنها راه جلب دوستي و مودّت مردم را در آگاه كردن آنان از جريان امور و رفع شبهات مي داند. و اقامه ي عدل را وسيله ي تامين اين منظور معرفي كرده است:
«... فَاِنَّهُ دَاعِيَهٌ لَهُمْ اِلَي بَذْلِ النَّصِيحَهِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ». (14)
امام (ع) در خصوص تبعيض ميان صالحان و ناصحان و نتايجي كه از برخورد مناسب با هر يك از آنها بدست مي آيد فرموده است:
«... وَ اعْلَمْ اَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِاَدْعَي اِلَي حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ اِحْسَانِهِ اِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُوناَتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْراَهِهِ اِيَّاهُمْ عَلَي مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذلِكَ اَمْرَ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعيَّتِكَ فَاِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَبَاً طَوِيلاً وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ حَسُن ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ». (15)
بهترين چيزي كه حسن ظن حاكم را نسبت به مردم تأمين مي كند احسان و تخفيف و عدم اجبار و عدم تحميل است، كاري كن كه روابط حسنه برقرار باشد و بر مردم خوشبين باش. خوشبيني بسياري از مشكلات را از پيش حل مي كند و آنها كه امتحان خودشان را داده اند سزاوارترين براي حسن ظن اند.
5- عيب پوشي حاكم نسبت به مردم
«لْيَكُنْ اَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ اَشْنَاَهُمْ عِنْدَكَ اَطْلَبَهُمْ لِمَعايِبِ النَّاسِ فَاِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوالِي اَحَقُّ مَنْ سَتَرَها فَلَا تَكْشَفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَاِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللهُ يَحْكُمُ عَلَي مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَهَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعْيَّتِكَ».(16)
دورترين مردم از تو و مبغوض ترينشان بايد كساني باشند كه دنبال عيوب مردم مي گردند، زيرا در مردم عيوبي هست كه حاكم بيشتر از همه كس بايد در ستر آنها كوشا باشد. دنبال كشف عيوب مخفي مردم نباش تو فقط وظيفه داري عيوبي را كه برايت كشف شده تطهير كني و خداوند خودش در مورد عيوبي كه بر تو كشف نشده قضاوت خواهد كرد. تا مي تواني ستارالعيوب مردم باش، همانطور كه مايلي خداوند عيوب تو را بپوشاند».
پي نوشت ها :
1- همان، همانجا.
2- همان، همانجا.
3- همان، همانجا.
4- همان، همانجا.
5- همان، ن 46.
6- ترجمه عبارت برگرفته از نهج البلاغه ي پارسي، ن 53 است.
7- نهج البلاغه، ن53.
8- ترجمه عبارت برگرفته از نهج البلاغه ي پارسي، ن53 است.
9- نهج البلاغه، ن 53.
10- ترجمه ي عبارت برگرفته از نهج البلاغه پارسي، ن 53 مي باشد.
11- نهج البلاغه، ن 53.
12- ترجمه ي عبارت برگرفته از نهج البلاغه پارسي، ن 53 مي باشد.
13- نهج البلاغه، ن 53.
14- همان، همانجا.
15- همان، همانجا.
16- همان، همانجا.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}